آمده ام تا وعده گاه کودکی و « خاک»
تا وسط اشتباه های «مکرر» .
«آنجا» که حنجره « می سوزد» از صراحت آبش.
« هر کجا شاخی هست»
هر کجا برگی هست
شوق من می شکفد.
آب را باید جست!
آب را باید دید،
چشم را باید شست!
چشمها باز شوید ،
آب در یک قدمیست!
نور را باید دید ،
نور، آبادگر است،
نور، خود، آباد است .
نور، نورآباد است!!!
پشت سر خستگی تاریخ است ،
رو به فردا بروید ،
رو به دریا، به ارس ،
به هیاهو،به هوس.
نه سویوخدور هاوا
بوزلاردا اوشور
یرده آغ یورقانین آلتیندا
شیرین یاتمادادیر
منده یورقانیم ازلدن سیییلیب
اله یورقان کی هارا دربشرم
اودا منلن سورونر کولگه کیمی دیدیلیب قاره گوزمنن
سیییلیب غم ساپنان
چکمیشم اوستومه
نیلیم کی بویاخدان قارادیر ؟
یاخین همسایادیر!!!